انسان گفت: " خدایا با من حرف بزن! "
بلبلی نغمه سر داد... اما انسان نشنید...
انسان فریاد زد: " خدایا با من حرف بزن!! "
رعد و برق در سراسر آسمان به عرش در آمد اما باز هم انسان نشنید...
انسان به اطرافش نگاه کرد و گفت: " خدایا به من اجازه بده که تو را ببینم! "
ستاره ای درخشان تابید اما انسان آن را ندید...
انسا فریاد زد: " خدایا به من معجزه ای نشان بده! "
کودکی متولد شد اما انسان متوجه او نیز نشد...
انسان در یاس و نا امیدی گریه کرد " خدایا مرا لمس کن و اجازه بد حضورت را احساس کنم!"
خدا پایین آمد و خود را به انسان رسانید و لمسش کرد ولی انسان پروانه را از خودش دور کرد...
انسان گریه کنان گفت : " خدایا من به کمک تو نیاز دارم! "
در همان لحظه خبرهای خوب رسید اما انسان به هیچ چیز توجه نمی کرد...
شاید باید جور دیگری ببینیم...
خدا در همین نزدیکی ست...
نظرات شما عزیزان: